فرض میکنم من یه دانشجو ام …
دانشگاه با امتحانای طاقتفرسا و مطالبی که هرچند پراهمیت هستند ولی هنوز ارتباط اونها با مطالب بالینی در ذهن دانشجوا مشخص نیست سپری میشه! بخشی از دانشجوا توی این مقطع برای اولین بار برای آیندهی خودشون هدفگذاری میکنن. فرض میکنم هدف من در این مقطع این باشه که پس از اتمام این دوره (حالا میتونه کارشناسی، کارشناسی ارشد،دکتری یا حتی پزشکی عمومی باشه) و دریافت مدرک تحصیلیام در اون رشته، به شهر خودم برگردم (یا هستم از اول!) و بدون اینکه که بخوام هیئت علمی بشم و … صرفا کار بالینی یا طبابت کنم. سوال اینجاست که پژوهش در دوران دانشجویی چه کمکی بهم میکنه؟ و اساسا چه فایدهای برام داره؟
در همین ابتدای صحبت ها لازم است دو واقعیت مورد قبول توسط افراد صاحب نظر را بگم:
اول این که به احتمال زیاد اهداف بلند مدت من در دوران دانشجوییام ثابت نمیمونه!
دوم این که بهترین زمان برای شروع کار پژوهشی دوران دانشجوییه (به خصوص دوره علوم پایه پزشکی و دندون و دارو!) معنی این حرف ها اینه که بهترین زمان شما برای شروع کار پژوهشی (و به طور کلی هر کار دیگری که فکر می کنید میتوانید در دوران دانشجویی خود انجام دهید!) وقتی از دست میره که من هنوز به برنامهی درستی راجع به آیندهی خودم دست پیدا نکردم!
پژوهش در این دوران به درد بالین و طبابت هم میخوره!!! میگی نه، گوش کن…
این روزا بحثی به نام Evidence-based Medicine وجود داره که هدفش آموزش دریافت اطلاعات به درد بخور (برای شما و برای مریض) از انبوه اطلاعات موجود در اینترنته. یعنی Evidence همون مقالاتیه که توسط محققین مختلف چاپ شده است و من باید کار بالینی یا طبابت (Medicine) خودم رو بر مبنای بررسی نقادانهی این شواهد بذارم. این بررسی نقادانه مستلزم اینه که بدونم اون محققین! و دانشمندان! چگونه به این شواهد و نتایج رسیدن. و در واقع بتونم درکی از Methodology کاری اونها داشته باشم. رسیدن به چنین درکی جز با آشنایی با مبانی پژوهش امکان نداره! احتمال داره چند واحد درسی EBM طی دوران تحصیلی شما ارایه میشه ولی خب همه میدونیم که نمیتونه منو به این سطح تفکر نقادانهی لازم برای EBM برسونه و لازمهی رسیدن به چنین سطحی؛ انجام کار پژوهشی (حداقل در حد یک مقاله) در دوران دانشجوییه. پس اگر میخوام یه تکنسین حاذق یا پزشک خوبی بشم و بیمارا رو بر اساس علم روز درمان کنم، باید حداقل یک تجربهی پژوهشی جدی داشته باشم…
پژوهش در دوران دانشجویی یک فایدهی دیگر هم برام خواهد داشت. پایان نامهی مقطع دکتری یا پایاننامه دوره ی پزشکی عمومی و دوران رزیدنتیام هم بسیار ساده حل و فصل میشه! متاسفانه یا خوشبختانه این پایاننامهها در دوران انتهایی درس ما هستن، دورانی که مملو از مشغله و دردسر (آمادگی آزمون مقطع بعدی، کشیک، آماده شدن برای امتحان دستیاری و …). اگرچه از الطاف موجود در گروه علوم پزشکی نسبت به رشته های فنی و … سخت گیریهای کم تر در مورد این پایاننامههاس، ولی دانشجویی که هیچ آشنایی با مباحث پژوهشی نداشته باشه قطعا به دردسر میافته (اینو میتونم از دانشجوای سال آخر بپرسم!). بهترین زمان برای کسب این آشنایی وقتیه که شما در فارغترین بخش تحصیل خودم هستم.
حالا تصور میکنم که نظرم عوض بشه و بخوام امتحان برد(همون امتحانی که میدی میری هیئت!) بدم و هیئت علمی بشم! میدونم که برای هیئت علمی شدن باید با اساتید گروه ارتباط خوبی داشته باشم. طبیعی هم هست که مدیر یک گروه خیلی تمایلی به پذیرش فردی که بهش نگاه مثبتی نداره (به عنوان هیئت علمی)، حتی اگه رتبه اول امتحان برد هم شده باشه. از طرف دیگه این رو هم میدونم که علاوه بر داشتن یک رتبهی خوب تو امتحان برد، بایستی روزمهای را ارائه بدم که در این رزومه، مقاله چیزیست که کم تر کسی اونو داره. بگذارین این مسائل را بیش تر توضیح بدم.
اساتید برای ارتقای خودشون (و البته اعتلای ایران!!!) از استادیاری به دانشیاری و سپس به استادی در هیئت ممیزه نیاز به مقاله، اختراع، کتاب و .. دارن! میزان تاثیر هر کدام اینا هم توی آیین نامهی ارتقای هیئت علمی اومده که در حال حاضر موضوع بحثمون نیس! جدای از این مساله داشتن مقاله پای اساتید را به کنگرههای مختلف باز میکنه و اونا میتونن به عنوان دبیر علمی کنگره، رییس کنگره و … فعالیت کنن. میتوانند مرکز تحقیقات تاسیس کنن و بودجه بگیرن و مسائل دیگهای که باز هم موضع بحثمون نیس! به هر حال این قضیه بیشتر از اون چیزی که من فکرشو میکردم برای بخشی از اعضای هیئت علمی مهمه. اما متاسفانه مشکل اینجاست که اکثر این اعضا وقت کافی برای فعالیت پژوهشی ندارند و بعضا دانششون در این مقوله، به روز نیست. بهترین رزیدنت در این حالت برای آن ها فردی است که به کار پژوهشی وارد باشه. کم تر کسی میتواند از این شیوهی برقراری با استاد بهره ببره و با یه تیر سهتا هدف بزنه. در دوران دانشجویی (رزیدنتی) با استاد خودش فعالیت پژوهشی بکنه و خودش رو از بقیه برجسته کنه ( و بالطبع احتمال پذیرش خودش رو به عنوان هیئت علمی را از میان انبوه متقاضیان بالا ببره)، رزومهی خودش رو برای امتحان برد قوی کنه و در نهایت، بعدها در صورتی که هیئت علمی شد، ارتقای خودش رو سریع تر انجام بده. البته که خیلی از افراد علاقهمند به شروع فعالیت پژوهشی در این دوران هستند اما مشکل این است که بلد نیستن!!! راستیتش وقت کافی برای این که فردی بخواد تازه یاد بگیره که چجوری یه مطالعه رو طراحی کنه، چجوری مقاله بنویسه و چجوری مقالهاش رو چاپ کنه نیس!
پس چاره چیه؟؟؟ پژوهشگاه دکترآباد دیگه! اینم سوال داشت آخه!!!
فرض میکنم من یه پزشکم:
کار پژوهشی شما در دوران پزشکی عمومی تان یک فایده ی دیگر هم دارد. امروز رشته هایی مانند چشم و … در صدر رشته های مورد علاقه دانشجویان هستند. شما هم احتمالا تمام سعی تان را می خواهید بکنید که در این رشته ها قبول شده و در آن ها هیئت علمی شوید. خیلی هم خوب است!! پس کار پژوهشی تان را در این رشته ها متمرکز بکنید. ارتباط با اساتید این رشته ها چندین سال قبل از شروع دوران رزیدنتی تان در آن رشته باعث خواهد شد که از همان ابتدای رزیدنتی چندین قدم از دیگران جلو باشید. البته شاید بگویید که از کجا معلوم است که من رزیدنت همان رشته ای بشوم که الان در آن کار پژوهشی می کنم. این وابسته به برنامه ریزی خود شماست. شما در دوران استاجری و اینترنی برای درس خواندن وقت دارید و می توانید در هر رشته ای که برای آن تلاش کردید قبول شوید. به شرطی که فعالیت پژوهشی خود را زودتر شروع کرده باشید. معنی این حرف آن است که نباید صبر کنید و ترم مثلا ۱۰ شروع به فعالیت پژوهشی در آن رشته بکنید. از ترم ۲ در یکی از مراکز تحقیقاتی (ترجیحا علوم پایه یا نیمه بالینی !) فعالیت خود را شروع کنید و پس از این که اصول کار را یاد گرفتید کار بالینی در رشته ای انتخابی خود را شروع کنید. هیچ استاد بالینی فردی که یک مقاله ی Pubmed چاپ شده دارد را حتی اگر ترم ۴ باشد پس نمی زند، بلکه برعکس از وی استقبال خواهد کرد چرا که همه این را می دانند که با تخصصی شدن موضوعات مقالات، کسب دانش در یک حوزه ی بسیار تخصصی حتی در صورت نداشتن پیش زمینه ی بالینی، توسط یک دانشجوی مقطع علوم پایه جدی و پرتلاش ممکن است. در آخر هم لازمه این رو بگیم که حتی اگر بعدا رشته ای که الان توش کار پژوهشی کردید رو انتخاب نکردید باز هم مشکلی نیست. در هر صورت شما یک دانشجوی پزشکی عمومی هستید و حق دارید در هر رشته ی تخصصی کار پژوهشیتون رو انجام بدید.
حالا اینم باحاله:
✴️ مزایای نگارش مقالات معتبر :
۱- افزایش رتبه علمی اساتید دانشگاه ها
۲- پذیرش راحتتر در مقطع دکتری
۳- گرفتن بورس تحصیلی از دانشگاه های معتبر بین المللی در سراسر جهان
۴- استخدام راحتتر در کلیه ادارات و سایر مراکز دولتی و خصوصی
۵- پذیرفته شدن بسیار راحتتر به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی
۶- افزایش حقوق و مزایای شغلی برای کارکنان بسیاری از ادارات
۷- امکان ادامه تحصیل در مقطع، رشته و دانشگاه دلخواه در تمامی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی بدون آزمون ورودی
۸- امکان عضویت در بنیاد ملی نخبگان (در صورت داشتن سایر شرایط)
۹- شناخته شدن به عنوان متخصص و صاحب نظر در موضوع
۱۰- امکان گرفتن پروژه های تحقیقاتی با درآمدهایی بسیار بالا از بسیاری از سازمانهای دولتی
۱۱- ملاک اصلی در پذیرش دکتری با آزمون و بدون آزمون داشتن مقاله علمی پژوهشیه
۱۲- یکی از راههای متقاعد کردن دیگران! نوشتن مقاله علمیه!
۱۳- مقاله علمی زبان ارتباط با سایر دانشمندان از سایر دانشگاه هاس!
۱۴- مقاله علمی راهیه برای تنازع بقا در محیط دانشگاهی!
۱۵- بنویس و زنده بمان. نوشتن یکی از راه های است که فرد فراموش نمیشه! (سعدیا مرد نکونام…?)
۱۶- گسترش علم و دانش
۱۷- ایجاد شدن احساس افتخار و اعتماد به نفس در نویسندگان مقالات!??
۱۸- نظریه پردازی و بیان دیدگاه های نویسندگان در زمینه های تخصصی
۱۹- ثبت کردن تحقیقات و مطالعات انجام شده به نام نویسندگان و حفظ دائمی اونا!
۲۰- و کلا اینکه خوبه بنویس دیگه حالا یا مقاله یا پایاننامه! خسته شدم بابا!
ببین یه چیزی هم هست به اسم بند کا! خودش یه مقاله میخواد باهاش میتونی بدون آزمون تخصص بری رشتهای که میخوای!!!!!
بدون دیدگاه
Muchas gracias. ?Como puedo iniciar sesion?
بند کا چیه ؟ واقعیه و بدون ازمون و با مقاله میشه رفت تخصص ؟
با سلام
خیلی ممنون از مطلب مفیدتون.
اگه میشه درباره بند کا هم توضیح دهید 🙂
میشه درباره بند کا صحبت کنید؟